جدول جو
جدول جو

معنی وام کردن - جستجوی لغت در جدول جو

وام کردن
قرض گرفتن: (هوافسرده بحدی که وام کرده مگر برودت از دم بد خواه شاه عرش جناب) (وحشی) وام گزاردن (گزاشتن) : پرداختن قرض تادیه دین: (دستوری خواه بنده را تبه نشابور بازگردد و وام بگزارد)
تصویری از وام کردن
تصویر وام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
وام کردن
((کَ دَ))
قرض گرفتن
تصویری از وام کردن
تصویر وام کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوام کردن
تصویر دوام کردن
پایدار ماندن، پاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورم کردن
تصویر ورم کردن
آماسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رام کردن
تصویر رام کردن
مطیع کردن فرمانبردار ساختن، دست آموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لام کردن
تصویر لام کردن
دو تا شدن رکوع (بقصد تعظیم و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
اسم گذاشتن نام دادن تسمیه: بعالم هر کجا درد و غمی بود بهم کردند و عشقش نام کردند. (عراقی)، نامزدکردن مقرر کردن: گرایدون که هستم زآزادگان مرا نام کن تاج وتخت کیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واچ کردن
تصویر واچ کردن
دعاکردن پیش از غذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واز کردن
تصویر واز کردن
گشودن باز کردن: (ان الله قابض هذه (الرحمه) الی تلک فیکملها مائه... تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آنرا نا فرسوده باید و نا کاسته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهم کردن
تصویر وهم کردن
پنداشتن سمرا دیدن تصورکردن انگاشتن: (یعنی چونکه وهم کنی که اوهست شد اندر عالم واجب آید)، تصور غلط کردن پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورم کردن
تصویر ورم کردن
Swell
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وا کردن
تصویر وا کردن
باز کردن، گشودن، حل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وا کردن
تصویر وا کردن
گشودن، باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورم کردن
تصویر تورم کردن
آماسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره