- وام کردن
- قرض گرفتن: (هوافسرده بحدی که وام کرده مگر برودت از دم بد خواه شاه عرش جناب) (وحشی) وام گزاردن (گزاشتن) : پرداختن قرض تادیه دین: (دستوری خواه بنده را تبه نشابور بازگردد و وام بگزارد)
معنی وام کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- وام کردن ((کَ دَ))
- قرض گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایدار ماندن، پاییدن
آماسیدن
مطیع کردن فرمانبردار ساختن، دست آموز
دو تا شدن رکوع (بقصد تعظیم و غیره)
اسم گذاشتن نام دادن تسمیه: بعالم هر کجا درد و غمی بود بهم کردند و عشقش نام کردند. (عراقی)، نامزدکردن مقرر کردن: گرایدون که هستم زآزادگان مرا نام کن تاج وتخت کیان
دعاکردن پیش از غذا
گشودن باز کردن: (ان الله قابض هذه (الرحمه) الی تلک فیکملها مائه... تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آنرا نا فرسوده باید و نا کاسته)
پنداشتن سمرا دیدن تصورکردن انگاشتن: (یعنی چونکه وهم کنی که اوهست شد اندر عالم واجب آید)، تصور غلط کردن پنداشتن
inchar
hincharse
puchnąć
опухать
набрякати
zwellen
anschwellen
enflammer
gonfiarsi
kuvimba
להתנפח
bengkak
يتضخّم
باز کردن، گشودن، حل کردن
گشودن، باز کردن
آماسیدن